سال ۱۴۰۲ با تمام فراز و فرودهایش، روزهای پایانی خود را سپری میکند. بیشک مهمترین اتفاقی که سایه سنگینی بر حدود نیمی از این سال داشت، وقوع عملیات طوفانالاقصی و پس از آن، جنگ حماس و اسرائیل است که یقینا دامنه آن به ۱۴۰۳ هم کشیده خواهد شد و کماکان میتواند منشأ بسیاری از تحولات و اتفاقات دیگر در منطقه و جهان باشد؛ اما در کنار این موضوع، برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در ایالات متحده آمریکا هم یقینا محل بحث و توجه بسیاری در سال آتی شمسی خواهد بود و هرچه به زمان برگزاری آن در ۵ نوامبر ۲۰۲۴ (۱۵ آبان ۱۴۰۳) نزدیکتر شویم، این انتخابات و برندگان و بازندگان آن به سرفصل جدی تحلیلی در محافل سیاسی و رسانهای بدل خواهد شد؛ کمااینکه در یکی، دو ماه اخیر در سال ۱۴۰۲ هم طیفی از رسانهها، کارشناسان و ناظران در کشور اذعان دارند که بیراه نیست اگر از حالا بخشی از واکنشهای اقتصادی، بازخورد آمدن ترامپ به گردونه رقابتهای ریاستجمهوری باشد؛ گزارهای که معنای دیگر آن تکدورهایشدن دولت جو بایدن است.
در سوی دیگر مشابه همین گمانهزنیها درباره دولت ابراهیم رئیسی هم مطرح شده است و برخی از احتمال تکدورهایشدن آن سخن میگویند؛ سناریوی احتمالی که هم کارشناسان، هم رسانهها و حتی افکار عمومی شانس وقوع آن را کم نمیدانند. اتفاقا به دلیل تکرار مداوم این موضوع در فضای سیاسی و رسانهای کشور تقریبا ارزیابیهای مختلف و حتی متضاد درباره این گزاره میتواند محل جدل و بحث باشد که آیا انتخابات ریاستجمهوری در ایالات متحده آمریکا در ۱۴۰۳ و هفت ماه پس از آن، برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در سال ۱۴۰۴ در ایران به تکدورهایشدن دولتهای جو بایدن و ابراهیم رئیسی منجر خواهد شد یا خیر؟
همه چیز به شرایط بستگی دارد
سیدجلال ساداتیان در پاسخ به این پرسش، به فاصله زمانی هشتماهه تا برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و فاصله ۱۵ماهه تا انتخابات ریاستجمهوری ایران اشاره دارد و پیرو آن معتقد است «از هماکنون نمیتوان با قاطعیت از تکدورهایشدن دولتهای بایدن و رئیسی سخن گفت». سفیر اسبق ایران در انگلستان با یادآوری این نکته که «عالم سیاست، فضای بهشدت سیال و پرشتابی دارد، متذکر میشود که کوچکترین عامل منطقهای و بینالمللی میتواند در مسیر انتخابات و تعیین برندگان و بازندگان نقشآفرین باشد»؛ بنابراین نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی تأکید میکند که باید منتظر روند تحولات بود. با این حال ساداتیان با درنظرگرفتن مسیری که تاکنون طی شده است، این سناریو را محتمل میداند «با جدیترشدن ناتوانیهای جسمی، فیزیکی و ذهنی جو بایدن، دونالد ترامپ بتواند دوباره به کاخ سفید بازگردد»؛ هرچند که به گفته این دیپلمات، «از یک سو باید منتظر نظر رسمی دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در کنوانسیونهای حزبی که تابستان ۱۴۰۳ برگزار میشود، باشیم و در سوی دیگر باید دید که اگر نهایتا بایدن نامزد قطعی دموکراتها شد، توان جسمی او بهعنوان یکی از مهمترین پارامترهای تعیینکننده در مسیر انتخابات اجازه رقابت شانه به شانه با دونالد ترامپ یا هر فرد را خواهد داد یا خیر؟».
ساداتیان با این خوانش، نگاهی هم به انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۴ در ایران دارد و ابتدا به ساکن خاطرنشان میکند که «نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و پیروزشدن بایدن، ترامپ یا هر گزینه دیگری میتواند ریلگذار انتخابات ریاستجمهوری در ایران باشد»؛ چراکه به عقیده این نماینده مجلس چهارم، «انتخابات ریاستجمهوری آمریکا تأثیرات بینالمللی دارد و هر کشوری به شکل مستقیم متأثر از آن خواهد بود». باوجوداین سفیر اسبق ایران در انگلستان در ادامه ارزیابی خود، تمرکز ویژهای روی فضای داخلی کشور دارد و بر این باور است که، «مهمترین رقیب رئیسی برای ادامه کار در دور دوم، نه نتیجه انتخابات آمریکا و نه حضور نامزد اصلاحطلب و اصولگرا؛ بلکه به کارنامه او بازمیگردد که به نظر ساداتیان تاکنون بهشدت ناامیدکننده و غیرقابل دفاع بوده است».
از این منظر، نماینده اسبق مجلس تصریح میکند که اگر عملکرد دولت سیزدهم در واپسین ماههای حیاتش به همین شکل ادامه پیدا کند، او بسیار بعید میداند که دولت رئیسی بتواند به دور دوم کشیده شود. دیپلمات پیشین کشور در ادامه تحلیلی که به «شرق» ارائه میدهد، روی نکتهای کلیدی دست میگذارد و به اعتقاد او، مهمترین اتفاقی که میتواند امکان تکدورهایشدن رئیسی را افزایش دهد، بالارفتن بهای حاملهای انرژی و بنزین است که شایعه آن در چند ماه اخیر برای سال ۱۴۰۳ به گوش میرسد؛ بهویژه آنکه به گفته این استاد دانشگاه، دولت رئیسی نهتنها تکلیف بودجه ۱۴۰۳ را روشن نکرده؛ بلکه برنامه پنجساله هفتم توسعه را هم هنوز به نتیجه نهایی نرسانده است.
با درنظرگرفتن این نکته، ساداتیان میگوید، «اگر دولت رئیسی تصمیم به افزایش بهای انرژی بگیرد، مطمئنا تتمه نیروهای حامی او هم از بین خواهد رفت». در نتیجه سفیر اسبق ایران در انگلستان اعتراف و اذعان دارد که «حتی اگر دولت رئیسی بتواند فضای سیاسی، رسانهای، اجتماعی و مردمی را بعد از افزایش احتمالی بهای انرژی کنترل کند، باز آثار و تبعات مخرب این اقدام، خود را در انتخابات ۱۴۰۴ نشان خواهد داد».
دولت رئیسی و تصمیمهای سرنوشتسازی که در حوزه اختیاراتش نیست
با این حال فریدون مجلسی برخلاف آنچه ساداتیان عنوان کرد، متذکر میشود که برخی تصمیمهای سرنوشتساز اساسا در حوزه اختیارات دولتها، چه دولت رئیسی، روحانی یا هر فرد دیگری نیست. این دیپلمات پیشین کشور در تبیین و تشریح بیشتر نکته خود به موضوعاتی از قبیل تصمیم برای احیای برجام، لغو تحریمها، تصویب لوایح باقیمانده افایتیاف، مذاکره با غربیها و... اشاره دارد که از منظر او، هیچکدام از آنها در دست رئیسی و اساسا دولتها نیست؛ اما به گفته این تحلیلگر، تبعات این تصمیمات به شکل جدی روی کارنامه دولتها اثر مستقیم دارد.
این کارشناس حوزه بینالملل با تغییر زاویه نگاه خود، از منظر دیگری به موضوع تکدورهایشدن یا نشدن دولت رئیسی ورود میکند و آن هم ناظر به آثار انتخابات ریاستجمهوری آبان ماه ۱۴۰۳ در ایالات متحده آمریکاست که او هم همسو با ساداتیان باور دارد که نتیجه آن میتواند روی تشدید یا تعدیل فضای تنش با ایران اثرگذار باشد. با درنظرگرفتن این نکته، مجلسی پررنگترشدن یا کمرنگترشدن تنش بین تهران و واشنگتن را ازجمله عواملی میداند که میتواند تبعات خود را روی فضای سیاسی ایران برای انتخابات ریاستجمهوری در ۱۴۰۴ داشته باشد.
این دیپلمات پیشین کشور هم، «عدم قطعیت» را چاشنی تحلیل خود میکند و تأکید دارد، از هماکنون نمیتوان با قاطعیت از تکدورهایشدن جو بایدن یا رئیسی سخن گفت و پیرو آن، معتقد است یکی از مهمترین عوامل در تعیین کلیددار بعدی کاخ سفید، وضعیت جسمانی و فیزیکی جو بایدن در ادامه رقابتهای انتخاباتی است. باوجوداین مجلسی فعلا کفه شانس ترامپ را برای بازگشت به کاخ سفید قدری سنگینتر از جو بایدن میداند؛ بنابراین به گفته این مفسر حوزه سیاست خارجی، «اگر دونالد ترامپ از آبان سال آتی بهعنوان رئیسجمهور بعدی آمریکا روی کار آید، نهتنها تأثیرات مستقیمی روی وضعیت روانی اقتصادی و بازارهای ایران خواهد داشت؛ بلکه با شروع به کار رسمی او از ژانویه ۲۰۲۵ (دیماه ۱۴۰۳)، زمینه و فضا برای تشدید تنش سیاسی و دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن فراهم خواهد شد و به دنبال رادیکالیزهشدن فضا، او شانس رئیسجمهورشدن گزینهای از سوی اصلاحطلبان، مستقلین، معتدلین و میانهروها را کمرنگ میداند و این احتمال را میدهد که مجددا رئیسی در ۱۴۰۴، دولت دوم خود را تشکیل دهد».
البته مجلسی موضوع مدیریت دوره گذار را هم بهعنوان سرفصل تازه تحلیلی خود مطرح میکند و با یادآورشدن این موضوع که اکنون ابراهیم رئیسی از حوزه خراسان جنوبی به مجلس خبرگان راه پیدا کرده است، بسیار بعید میداند که در نیمه راه از قطار ریاستجمهوری به شکل خودخواسته پیاده شود یا تصمیم به پیادهکردن او بگیرند و فرد دیگری در بهار ۱۴۰۴ به پاستور راه پیدا کند.
بایدن یا ترامپ، تفاوتی برای ایران ندارد
علی بیگدلی دیگر کارشناسی بود که از دو منظر با ارزیابی مطرحشده از سوی فریدون مجلسی و سیدجلال ساداتیان زاویه جدی دارد و نخست خاطرنشان میکند که، «اگر انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نهایتا به بازگشت دونالد ترامپ و پس از آن تشدید تنش میان ایالات متحده و ایران منجر شود، روی کار آمدن یک گزینه رادیکال در تهران فقط وضعیت را پیچیده، بغرنج و کنترلناپذیر، غیرقابل مدیریت و بازگشتناپذیر خواهد کرد»؛ بههمیندلیل این استاد دانشگاه، مطمئنترین و درعینحال کمخطرترین سناریو برای ایران را روی کار آمدن یک گزینه معتدل میداند که با آشنایی و اشراف کامل به حوزه سیاست خارجی و فنون و اصول مذاکره، قدرت لازم برای چانهزنی با طرفهای غربی و بهویژه آمریکاییها را داشته باشد».
از منظر دوم، بیگدلی اذعان دارد که فرقی بین روی کار آمدن دونالد ترامپ یا جو بایدن برای ایران وجود ندارد؛ چراکه این تحلیلگر ارشد مسائل آمریکا یادآور میشود، «حتی اگر جو بایدن در انتخابات آبان ماه ۱۴۰۳ بهعنوان رئیسجمهور کار خود را در کاخ سفید ادامه دهد، دیگر روند چهارساله اول را تکرار نخواهد کرد و خبری از مماشات، انفعال و روند کج دار و مریز نخواهد بود». به گفته بیگدلی، «همواره مهمترین اتفاقات، چه در قالب جنگ یا صلح در دولتهای دوم رؤسای جمهور اتفاق میافتد که دیگر نگرانی بابت ادامه کار ندارند و با فراغ بال بیشتر سیاستهای خود را عملیاتی خواهند کرد؛ بنابراین اگر انتخابات ریاستجمهوری آمریکا به ادامه کار جو بایدن منجر شود، او سیاستهای سختگیرانهتر و حتی انتحاریتری در برابر ایران از خود نشان خواهد داد»؛ کمااینکه از دید این تحلیلگر حوزه بینالملل، مشابه همین سیاستهای سختگیرانه در قبال جنگ اوکراین و روسیه و جنگ حماس و اسرائیل و فلسطینیها انجام خواهد شد. بیگدلی، تکلیف سناریوی دوم یعنی روی کار آمدن دونالد ترامپ را روشن میداند که قطعا به تشدید تنش تهران و واشنگتن منجر خواهد شد تا جایی که به نظر او بخشی از التهابات کسبوکار کشور و فضای روانی و بازارهای ایران به دلیل نگرانی جدی درباره بازگشت ترامپ به کاخ سفید گواه این موضوع است.
دولت تکدورهای در ایران، آری یا خیر؟!
با توجه به آنچه گفته شد در سرفصل دیگری از تحلیلها، بیگدلی سراغ راهحل و راهکار برونرفت از بحران کنونی میرود و دو پیشنهاد را از مطرح میکند؛ «نخست، استفاده حداکثری دولت رئیسی از بازه زمانی هشتماهه فعلی تا زمان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در آبان ماه ۱۴۰۳ آمریکاست که مذاکرات جدی برای کاهش تنش با واشنگتن در دستور کار قرار گیرد و دومین اقدام روی کار آمدن یک دولت کارآمد و قدرتمند در بهار ۱۴۰۴ در تهران است که بتواند در همه زمینههای سیاسی، اقتصادی، معیشتی، دیپلماتیک، فرهنگی و اجتماعی منشأ اثر باشد».
چراکه به باور این استاد دانشگاه، «دولت رئیسی در سه سال اخیر ثابت کرده است که نهایت توان او همینقدر است و بیش از این، نه دانش و نه توان مدیریت کشور را ندارد». بیگدلی بار دیگر متذکر میشود که «پس از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، چه با انتخاب بایدن همراه باشد یا ترامپ، فضا به شدت پیچیده و در عین حال حساس خواهد بود. لذا بهترین اتفاق را روی کار آمدن یک دولت معتدل و میانهرو میداند». اما فریدون مجلسی با زیر سؤال بردن این دو راهکار علی بیگدلی از منظر نخست، معتقد است که در بازه زمانی هشتماهه تا انتخابات ریاستجمهوری آمریکا فرصتی برای مذاکره میان تهران و واشنگتن وجود ندارد و با در نظر گرفتن اتفاقاتی مانند عملیات طوفان الاقصی و جنگ حماس و اسرائیل دیگر تمایلی هم از سوی دولت بایدن دیده نمیشود.
مجلسی، راهکار دوم بیگدلی درخصوص روی کار آوردن یک دولت میانهرو در ایران را هم اگرچه اقدامی مثبت و دوراندیشانه روی کاغذ میداند، اما به گفته او انطباقی با واقعیتهای میدانی در تهران ندارد. با این حال بیگدلی روی راهکارهای خود تأکید و اصرار دارد و معتقد است که اتفاقا در هشتماهه پیشرو فرصت برای مذاکره با آمریکا وجود دارد، مشروط بر آنکه تهران در مسیر کاهش تنش با نیروهایی در سوریه، عراق، لبنان و یمن حضور یابد که میتواند یک پالس مثبت به واشنگتن باشد و بسترهای اولیه برای مذاکره را قبل از انتخابات ریاستجمهوری آبان ماه ۱۴۰۳ در آمریکا فراهم خواهد کرد و به گفته بیگدلی، همین مذاکرات اولیه میتواند پس از روی کار آمدن جو بایدن یا دونالد ترامپ به عنوان یک «ضربهگیر» عمل کند. اما ساداتیان هم همسو با فریدون مجلسی و نادرستدانستن گفته های علی بیگدلی، ارجاعی به تجربه برجام دارد و معترف است که «حتی اگر تهران بستر اولیه برای مذاکره را فراهم کند به مثابه ضربهگیر عمل نخواهد کرد. چراکه ترامپ میتواند همه آنها را نادیده بگیرد، همانگونه که از برجام با پشتوانه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل خارج شد».
ترامپی در کار نیست؟!
محسن جلیلوند برخلاف آنچه علی بیگدلی، فریدون مجلسی و سیدجلال ساداتیان عنوان داشتند، کفه شانس جو بایدن برای پیروزی در انتخابات را سنگینتر از دونالد ترامپ میداند و با اذعان به وضعیت نامناسب فیزیکی و جسمی جو بایدن، معتقد است که تصمیمگیر نهایی درخصوص انتخابات آمریکا ساختار فرااقتصادی است نه کارتلهای اقتصادی که تمایل به ترامپ دارند. پیرو آنچه گفته شد جلیلوند در ارزیابی کاملا متفاوت به دو تابوی سیاسی در ایران و آمریکا اشاره دارد که احتمال رنگباختن آنها وجود دارد. نخست ریاستجمهوری یک زن در آمریکا که به گفته وی پیشتر با هیلاری کلینتون آغاز شد و اکنون به کامالا هریس رسیده است. لذا این کارشناس معتقد است، اگر در مناظرههای انتخاباتی بین معاونین اول جو بایدن و دونالد ترامپ، کامالا هریس بتواند موفق ظاهر شود حتی در صورتی که جو بایدن رئیسجمهور هم شود، امکان دارد به واسطه عدم توانایی جسمیاش، برای اولین بار ریاستجمهوری به یک زن در آمریکا سپرده شود.
جلیلوند، تابوی سیاسی دوم را ناظر به موضوع تکدورهای شدن ریاستجمهوری در ایران میداند که به باور او طی سه سال اخیر با عملکرد دولت سیزدهم اکنون تابوی آن در ایران ریخته شده است و امکان آن وجود دارد که برای اولین بار شاهد دولت تکدورهای باشیم، اما این مفسر حوزه سیاست خارجی مجموعه تحولات منطقهای و بینالمللی را هم مدنظر قرار میدهد و معتقد است که در شرایط کنونی اگرچه تابوی دولت تکدورهای ریخته شده است، اما بعید به نظر میرسد که دولت رئیسی تکدورهای بشود چراکه با توجه سرمایههای سیاسی که برای دولت سیزدهم در ۱۴۰۰ هزینه شده است، باید رئیسی هشت سال خود را با هر کارنامهای به اتمام برساند.
جلیلوند در سایه نکاتی که مطرح کرد به اهمیت تأثیرات انتخابات ریاستجمهوری آبان ماه ۱۴۰۳ در آمریکا بر روند سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک ایران تمرکز میکند و به گفته وی، «هرچه به زمان برگزاری انتخابات نزدیکتر شویم افکار عمومی، رسانهها و بازار در کشور با جدیت بیشتر و حساسیت بالاتری انتخابات را در آمریکا رصد خواهند کرد، کما اینکه در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۲۰ هم مردم ایران به مراتب جدیتر از مردم آمریکا پیگیر انتخابات ریاستجمهوری و پیروزی جو بایدن یا دونالد ترامپ بودند و حتی آرای الکترال را ایالت به ایالت بررسی میکردند که از دید او نشان میدهد «تأثیر جدی روی کار آمدن رئیسجمهور در کاخ سفید بر روند تحولات در ایران تا چه اندازه پررنگ است».
این کارشناس آمریکا را تنها «قدرت جهانی» میداند که نتیجه انتخابات آن به مراتب بالاتر و پررنگتر از هر انتخاباتی است که تأثیر مستقیمی روی روند سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی دارد که البته به باور جلیلوند، این موضوع تنها مختص به ایران نیست بلکه در بیشتر کشورها یا حتی میتوان گفت تمام کشورهای دنیا به شکل جدی انتخابات آمریکا رصد میشود، چراکه بر آینده آنها اثر پررنگی دارد. او در مثالی، حکم رئیسجمهور آمریکا برای خروج یا ماندن نیروهای ایالات متحده در عراق را به مراتب از حکم نخستوزیر و رئیسجمهور این کشور (عراق) تعیینکنندهتر میداند. لذا مردم عراق هم به مراتب جدیتر از انتخابات پارلمانی این کشور به انتخابات آمریکا چشم دوختهاند.
با این خط تحلیل، جلیلوند کشورهایی مانند چین و روسیه را «قدرتهای بزرگ» تعریف میکند، نه قدرتهای جهانی و به همین دلیل انتخابات جاری ریاستجمهوری در روسیه که پیشاپیش نتیجه آن مشخص است و یا انتخابات حزب کمونیست چین با جدیت انتخابات آمریکا که به زعم و باور وی، تنها «قدرت جهانی» است، پیگیری نمیشود. از این رو قطعا نتیجه روی کار آمدن جو بایدن یا دونالد ترامپ و تصمیمات آنها برای کل جهان حائز اهمیت است.