بورس در حالحاضر با چند ابهام مواجه است، مساله اول نرخ بهره بالاست.
نرخ سود بالا نسبت P/R اوراق را پایین نگه داشتهاست؛ یعنی اگر پول خود را در بانک بگذارید و اوراق دولتی بخرید پول شما طی سه سال دوبرابر میشود اما در مقایسه با بازار سرمایه این اتفاق در 6 سال میافتد (البته اگر اثر رشد قیمت سهام رادر نظر نگیریم و فقط سود سالانه شرکتها ملاک باشد.)
در این حالت سود اوراق برای سرمایهگذاران کوتاهمدت جذابتر است و پول خود را به سمت خرید اوراق میبرند و در سهام همه فروشندهاند. بنابراین یک مشکل جدی این است که نسبت P/R اوراق از نسبت P/E بورس خیلی جذابتر است.
مساله بعدی دلار نیما است. ما تورم داریم و هزینه شرکتها در حال رشد است اما دلار نیما در حال سرکوبشدن است و اختلاف قیمت زیادی با بازار آزاد دارد و بانکمرکزی هم مقاومت زیادی دربرابر افزایش نرخ دلار نیما دارد و در واقع میخواهند با سرکوب نرخ دلار نیما، تورم را سرکوب کنند.
مساله سوم این است که هزینه شرکتها با تورم رشد کرده اما به نرخهای فروش شرکتها متناسب با تورم اجازه رشد نمیدهند.
مورد مشخص این قضیه صنعت خودروست، تقریبا به نسبت هزینهای که تولید میکند 20درصد با زیان میفروشد در صورتیکه قیمت خودرو در بازار دوبرابر است.
از یکطرف مردم گران میخرند، از یک طرف کارخانهدار ضرر میکند و در مقابل دلال سود میکند.
مساله چهارم هم دستکاریهای متعددی است که در فرمولهای نرخ خوراک و فروش و... میشود.
دولت دائما حاشیه سود شرکتها را دستکاری میکند و این هم هیچ روند مشخصی ندارد و نمیشود هیچ پیشبینی کرد که دولت دو ماه بعد چه رفتاری خواهد داشت.
و مساله آخر هم در مورد مجوز افزایش سرمایه شرکتهای بورسی است که هم معلق نگه داشته شده و جمع این موارد باعثشده بازار سرمایه دچار رکود شود.