به کارگیری انرژی هستهای این روزها با منقاشات اتمی گره خورده است و بیش از هرچیز با نگرانی از ساخت بمب اتم مرتبط شده است اما منافع صنعت هستهای برای محیط زیست و اقتصاد کشورها فراتر از برافروختن آتش با بمب است.
به گزارش شاخص آنلاین، صنعت هستهای و بمب اتم کلید واژههای پرمناقشهای از جنگ جهانی دوم به این سو محسوب میشوند. نزدیک به دو دهه است که این مناقشه پای خود را جدیتر از گذشته به مناسبات سیاسی خاورمیانه هم بازکرده است. تقابل ایران و عربستان در سالهای گذشته، با چاشنی هستهای شدن دو طرف، مطرح شد.
البته ایران و عربستان و هر کشور دیگری که در مسیر هستهای شدن گام گذاشته یا در آینده خواهد گذاشت، در درجه اول به جای مناقشه در پی دستیابی به انرژیهای ارزانتر (جایگزین) و تجدیدپذیر هستند اما برخی قدرتهای بزرگ و گروههای لابیگر در این مورد بسیار محافظه کار هستند و از نزدیک تحولات را دنبال میکنند.
با این وجود، نمیتوان تا ابد این کشورها را واداشت که صنایع هستهای خود را آنگونه که نیروهای خارجی اراده کرده اند، پیش ببرند. عربستان قصد دارد که اولین نیروگاه هستهای خود را بسازد؛ چه با کمک چین و چه با کمک آمریکا. در این بین، آمریکا شروطی را برای عربستان تعیین کرده است؛ از جمله ممنوع شدن غنیسازی اورانیوم و کار بر روی پردازش مجدد پلوتونیوم.
ظاهرا در برنامه هستهای عربستان خبری از به کارگیری اراده برای ساخت بمب اتم نیست اما عربستان در لفاظی معمول خود تهدید کرده است که چانچه ایران به این سمت برود، او هم چنین رفتاری را در پیش میگیرد. ایران اما صنعت هستهای خود را از سالها پیش پی ریزی کرده است و طبق گزارش نهادهای اطلاعاتی غرب، تاکنون به سمت ساخت بمب نرفته است.
منافع بلند مدت
با این وجود، به نظر نمیرسد که این کشورها از تمایلات خود برای تجهیز صنایع هسته کم کنند؛ چرا که منافع بلند مدت به کارگیری انرژی هستهای در اقتصاد بیشتر از ساخت بمب است. این همان راهی است که شوروی سابق، روسیه، کره جنوبی، پاکستان، چین، آلمان، فرانسه، هند، ایتالیا، انگلیس، ژاپن و چند کشور دیگر به دنبالش رفتند. بر این اساس، نیروگاههای هستهای و راکتورهای تحقیقاتی به جای تهدید دائمی، ابزاری برای توسعه اقتصاد محسوب میشوند.
برای نمونه از تولیدات این نیروگاهها و راکتورها میتوان در تولید برق هسته ای، تصویربرداری از اعماق زمین و لایههای معدنی، تولید آب از دل زمین و نمکزدایی از آن، کاهش تولید گازهای گلخانهای و بخشهای پزشکی و آزمایشگاهی استفاده کرد. در حال حاضر ۲۰ درصد برق آمریکا به واسطه انرزی هستهای تامین میشود.
نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که برپایی نیروگاههای هسته ای، هزینههای عملیاتی را کاهش میدهد. برای نمونه میانگین هزینه عملیاتی یک نیروگاه هستهای برای تولید برق در آمریکا ۲ دلار و ۱۴ سنت به ازای هر کیلووات است؛ در حالی که اگر همین میزان برق با زغال سنگ تولید شود، ۶ دلار و ۸۱ سنت هزینه برمی دارد. برای تولید یک کیلووات ساعت برق با گاز هم، هزینه عملیاتی ۳ دلار و ۲۷ سنتی رقم میخورد.
پس به لحاظ صرفه در تولید برق، انرژی هستهای به مراتب میتواند راهگشاتر از رغال سنگ و گاز طبیعی باشد. در همین حال با توجه به اینکه تغییرات اقلیمی خسارتهای زیادی را به اقتصاد کشورها وارد کرده اند، لازم است که بهترین انرژیهای موجود برای مدیریت تولید دی اکسید کربن استفاده کرد. طبق گزارش هیات بین المللی تغییرات آب و هوا، یک کیلوات ساعت تولید برق با انرژی هستهای ۱۲ گرم دی اکسید تولید میکند اما با به کارگیری رغال سنگ برای این هدف، ۸۲۰ گرم دی اکسید به جا میماند.
چپها میترسانند
با استفاده از گاز طبیعی هم ۴۹۰ گرم دی اکسید تولید میشود. حال در این بین برخی گروههای اجتماعی با تمایلات چپگرایانه در لوای مقابله با برخی تاثیرات منفی نیروگاههای هستهای (نشتهای موردی رادیو اکتیو)، کل صنعت هستهای را زیر سوال بردند و خواهان جمع آوری آن شدند. سایت The Hill در گزارشی اعلام کرد که مبارزه نخبگان چپ با انرژی هستهای از اواخر دهه ۷۰ میلادی کلید خورده است. اینها «تا حد مرگ» باعث ایجاد ترس در مردم میشدند؛ با تاکید بر اینکه نیروگاههای هستهای امنیت ندارد و تکرار حوادثی مانند «تری مایل آیلند» در پیش روست.
با وجود این تبلیغات یک سره منفی، در انیمیشن سیمپسون ها، شخصیتی به نام «هومر سیمپسون» وجود دارد که که بازرس ایمنی نیروگاه هستهای است؛ نیروگاهی که «اسپرینگفیلد» نام دارد. در واقع این انیمیشن با تاکید بر اهمیت بازرسیهای ایمنی، به لحاظ فرهنگی وارد عرصه شد تا هجمه چپ نسبت به انرژی هستهای را در اذهان عمومی خنثی کند. در جهان غیرسیمپسونی، آژانس بین المللی انرژی اتمی، مسئول نظارت بر ایمنی نیروگاههای هستهای است تا با اعمال استاندارهای سخت گیرانه از نشت مواد رادیواکتیو و حوادث هستهای جلوگیری کند.
The Hill میگوید که لیبرالها حمایت از انرژی هستهای را برعهده گرفتهاند و سرمایهگذاری در آن را تبلیغ و ترویج میکنند؛ چرا که صنایع هسته ای، با اصول زیست محیطی، اجتماعی و حکمرانی (ESG) تطبیق یافته اند. کافی است که بدانیم آمریکاییها از طریق این صنعت برای ۴۷۵ هزار نفر شغل ایجاد کرده اند. از همین طریق سالانه ۶۰ میلیارد دلار (۳۵۷ هزار میلیارد تومان) به اقتصاد آمریکا کمک میشود.
در این شرایط، چرا باید صنعت هستهای را نادیده گرفت؟! در شرایطی که باید به دنبال جایگزینهای بهینهتر برای سوختهای فسیلی بود، تعطیل کردن نیروگاههای هستهای چه توجیهی میتواند داشته باشد؟ در حال حاضر ۴۳۹ نیروگاه هستهای در بیش از ۳۰ کشور جهان فعال هستند و در سالهای آینده با کاهش هزینه برپایی نیروگاه به تعدادشان اضافه میشود.
حال باید پرسید که در این وضع، میتوان برخی کشورها را با فشار و تهدید وادار به تغییر جهت توسعهای برنامههای هسته ایشان کرد؟ به نظر نمیرسد که آژانس بین المللی انرژی اتمی به دنبال چنین هدفی باشد؛ هرچند برخی کشورها و گروههای لابیگر مانند «اتحاد علیه ایران هسته ای» آژانس را در مورد برنامهای هستهای ایران زیرفشار گذاشته اند.
در مقابل، ایران بارها اعلام کرده است که قصد ندارد برنامه «صلح آمیز» خود را کنار بگذارد و بمب هستهای بسازد. به لحاظ فنی (ظرفیتهای در دسترس) ایران، در این مقطع، امکان اجرای چنین برنامهای را ندارد؛ همان گونه که عربستان ندارد. اگر روزی هم عربستان بخواهد به این سمت حرکت کند، فشارهای خارجی زیادی را تحمل خواهد کرد تا جایی که پاپس بکشد.