آیا حرفها، وعدهها و تحلیلهای تکراری را باید تکرار کرد؟ این پرسشی است که از گذشته تا به امروز در بسیاری از محافل و گعدههای اقتصادی مطرح میشود. در پاسخ به این پرسش هم دیدگاههای مختلفی طرح میشود. برخی مخالف این دیدگاه و گروهی هم موافق طرح این دیدگاهها هستند.
در تحلیلهایی که از سوی همکاران اقتصادی اعم از اساتید و دیگران صورت میگیرد، بعضا گفته میشود باید از تحلیل و حرفهای تکراری پرهیز کرد. مثلا یکی از تحلیلها بحث گسترش نقدینگی و بازارهای موازی است همچنین تسری نقدینگی به بازارهای با سوددهی بالاتر که طی سالهای اخیر اقتصاد ایران درگیر آن بوده است. یا در نمونهای دیگر، بحث کنترل قیمتها و قیمتگزاری بر کالاهای اساسی و مهم، که همکاران اقتصادی در دو سوی مخالف و موافقت با این نظر تحلیلهای مختلفی را ارایه میکنند.
به عنوان مثال نرخ بنزین، نرخ ارز، نرخ سکه، قیمت مسکن، نرخ اجاره و امثال آن. کنترل یا آزادسازی قیمتها همواره مورد بحث اساتید اقتصاد بوده و هست که مبانی نظری خود را در محتوای کتب اقتصادی در بر گرفته است. یا بحث پرداخت یارانه به برخی کالاها و خدمات و گرفتن مالیات از برخی دیگر، که به عنوان دخالت در بازارهای مختلف مطرح میشود و اساتید اقتصاد (به تبع آن در متون اقتصادی) مباحثی در تایید یا رد آن مطرح میشود. به عنوان مثال مالیات بر عایدی سرمایه که هماکنون مطرح است و بحثهای موافق و مخالف زیادی در خصوص آن مطرح میشود.
بحث مهمتر الگوی توسعه و اجرای آن است که رشدمحور باشد یا عدالتمحور باشد. نگاه به منابع داخلی بیشتر داشته باشد یا اینکه از منابع و امکانات بیرونی بهره گیرد. در واقع ایران نیازمند الگوی توسعهای است که آیند و روند دولتها بر اجرای آن تاثیری نداشته باشد و مورد قبول همه طیفها، گروهها و جریانات باشد. اما این الگو آیا باید شامل استفاده از منابع مالی خارجی باشد یا خیر؟ که در این مسیر نیز اساتید اقتصاد (به تبع متون اقتصادی) اختلاف نظر دارند. البته اگر الگوی توسعه مدون شود و ما مقید به آن گردیم بسیاری از سوالات و اختلاف نظرها حل خواهد شد.
بیشتر بخوانید
ضرورت اصلاحات اقتصادی در ایران
در این میان سوال این است آیا این تحلیلها که به نظر میرسد هر از گاهی تکرار میشود مجددا تکرار شود: اولا و ثانیا چه کار باید کرد تا اتفاق نظر حاصل شود.
۱) متاسفانه با یک بررسی سرانگشتی میتوان پی برد در حال حاضر بسیاری از مدیران بالا دست (با پست اقتصادی) و مدیران میانی اقتصاد خوانده نیستند و گاهی اطلاعی از اصول اولیه و مباحث بیس علم اقتصاد ندارند ولی در تصمیمات اقتصادی دخیل هستند.
۲) با اجرای نظام انتخاباتی هر از چند مدت پستهای مدیریتی دچار تغییر و تحول شده و بعضا تجارب مدیریتی منتقل نمیشود. لذا ارایه این تحلیلها برای آنان تکراری نیست!
لذا به نظر میرسد تحلیلها باید تکرار شود و با فروض قبلی یا فروض جدید پردازش و ارایه شود. شاید بخشی از وظایف اساتید اقتصاد این باشد. همچنین به نظر میرسد باید محتواهایی اقتصادی نشات گرفته از علم اقتصاد (علمی و تحلیلی با مثال کاربردی) در رده مدیران تدوین گردد و الزام به یادگیری و فراگیری آنها باشد. این کاری است که در برخی کشورهای پیشرفته در سطح دکتری عملیاتی شده است. همچنین مکانیزمی طراحی شود تا انتقال تجارب مثبت و منفی مدیران قبلی به مدیران جدید در آن طراحی و به اجرا درآید.
در بعضی از کشورها دولت در سایه وجود دارد که این موضوع را طراحی کردهاند. بنابراین در ایام انتخابات لازمک است برخی از این مفاهیم و ضرورتها از منظر علمی و تخصصی مورد بررسی و مداقه قرار گیرند تا بهترین تصمیم در راستای توسعه کشور اتخاذ شود.
فارغ از اینکه کدام دولت سر کار میآید، اقتصاد ایران به الگویی از توسعه نیاز دارد که آیند و روند دولتها در اجرای آن اثرگذار نبوده و مورد تایید همه بخشها، گروهها و جریانات باشد.