بورسهای دنیا بهشدت در حال ریزش هستند و منفیهای ۳۰-۲۰ درصدی در سهام شرکتهای بینالمللی و کارتلهای بزرگ به وفور وجود دارد. این روند سقوط و نزول در اغلب کشورها به چشم میخورد.
دلایل مختلفی هم برای این نزول برشمرده میشود. برخی معتقدند که تنشهای بینالمللی و انتخابات امریکا ریشه آن است، برخی به گزارههای دیگری اشاره دارند و تحولات داخلی کشورها را در آن اثرگذار میدانند.
اگر منفیها ادامهدار باشد باید منتظر ریزش قیمتهای جهانی کامودیتی و نفت و... هم باشیم.
اینجا دقیقا جایی است که بازار ما از بحرانهای جهانی آسیب میبیند. همگی امیدواریم، اتفاقات سال ۲۰۰۸ تکرار نشود، قدیمیها در خاطرشان مانده که روز و روزگار در فضای اقتصاد جهانی قیمت سرب و روی و حتی مس به زیر قیمت تولید رسید و خیلی شرکتهای داخلی تولید را تعطیل کردند!
امروز هم کشور درگیر برخی رخدادها، سوءمدیریتها و حوادث تلخی است که هم به دلیل مشکلات بیرونی و هم به دلیل سوءمدیریتهای داخلی ایجاد شده است.
تنها در یک نمونهاش در ساختار اداری کشور، انگار میلی به حرکت و رشد مشاهده نمیشود. ساعت کاری ادارات، دستگاهها و ارگانهای کشور از ۶ صبح تا ۱۰ صبح تغییر کرده است!
حیرتانگیر اینکه کسی از خود نمیپرسد در جریان این ۳الی ۴ساعت کار که بخش قابل توجهی از آن هم غیر مفید خواهد بود قرار است چه گرهی از هزار توی مشکلات کشور باز شود!
در این میان شاخص بورس هم نزولی شده و انگار رنگ قرمز به تابلوی بازار سرمایه ریخته شده است.
در واقع بورس ایران قفل شده و تحرکی در آن مشاهده نمیشود. این روند اما تنها به بازار بورس تعلق ندارد، بازار خودرو و مسکن ایران هم به تبعیت از شرایط کلی اقتصاد و برخی تنشها در حال ایستا قرار دارد.
به عبارت روشنتر، بازارهای مسکن و خودرو هم در رکود قرار گرفته و در انتظار تحولات تازه هستند.
اما ماجرا به همین بازارها ختم نمیشود. حادثه بزرگتر در فضای تولید کشور در حال وقوع است. در شرایطی که ایران برای تحقق رشد اقتصادی به تولید مستمر و کارآمد نیازمند است، ویروس رکود به تولید کشور هم سرایت کرده است.
در یک چنین شرایطی سوالی که بسیاری از فعالان اقتصادی و سرمایهگذاران با آن دست به گریبانند، این است که بانکهای کشور چطور میتوانند در این شرایط رکود زده سودهای ۳۰الی ۳۵درصدی پرداخت کنند. پاسخ به این سوال، ریشه بسیاری از چالشهای کشور را نمایان میکند.
مشخص نیست ساختار بانک کشور چطور میتوانند این حجم سودهای بدون ریسک را به دست آورده و آن را به مشتریان خود پرداخت کنند.
با این نوع سیاستگذاریها مشخص است زمانی که فعالان اقتصادی اغلب با ضرر مواجهاند اما سپردهگذارها ۳۰ درصد بدون ریسک پاداش میگیرند، دیگر تولید و حوزههای مولد اقتصاد معنایی نداشته و اقتصادی به سمت سوداگری و سودجویی و دلالیسم سوق پیدا میکند.
سود موهومی که منجر به ورشکستگی بانکها میشود.
اما تجربه نشان داده همیشه دست نجات بخشی از گریبان بیرون میآید و بانکها را نجات میدهد.
راهکار چیست؟راهکار دست کردن در جیب ملت است، در نهایت با جامپ در نرخ دلار و مسکن، بانکها نجات داده شده و مردم فقیرتر و تولید نحیفتر میشود.
این مسیری است که طی سالهای اخیر بارها در اقتصاد ایران تکرار و تجربه شده است، بدون اینکه کسی پاسخ دهد، این مسیر را آیا پایانی است؟
آن وقت آقای دکتر عبده میفرمایند چرا سرمایهگذارهای بورس از بورس بیرون رفتند.
من جای شما بودم میپرسیدم چرا اینقدر دیر رفتن بیرون!
واقعا اقتصاد این کشور سرطانی شده!