بهبود تدریجی اقتصاد یا انقلاب؟

در کشوری که وقتی دلار نوسان می‌کند از پیچ و مهره گرفته تا نان و غذا و وسایل روزمره نایاب می‌شود و راهی انبارها می‌شود تا گران‌تر عرضه شود چگونه می‌توان هرج و مرج را تحمل کرد؟
کارشناس بازار سرمایه
تاریخ: 16 تیر 1403
شناسه: 1592

بر دیوارنوشته غمگینی در خیابان‌های قاهره می‌خوانیم: «فردایی را که هرگز نیامد، یادتان هست؟» اشاره آن به سرنوشت بهار عربی است که زمانی وعده سرنگونی حکومت‌های خودکامه حاکم بر خاورمیانه را می‌داد.

دیدیم که آن «فردا» به آینده‌ای دورتر موکول شد؛ کودتا، آخرین دموکراسی باقی‌ مانده از خیزش عربی سال ۲۰۱۱ را کنار زد، این رویداد در تونس صورت گرفت، همان جایی که ۱۰ سال پیش انقلاب عربی با سبزی‌فروشی که خودش را آتش زد تا به مرگ حکومتی فاسد و دیکتاتور اعتراض کند، آغاز شده بود.

سال‌هاست مردم دنیا بهبود تدریجی را به انقلاب و رادیکالیسم و دگرگونی‌های بنیادین ترجیح می‌دهند که البته وجود نهادهای مردمی و توزیع قدرت در نهادهای مختلف جامعه از دلایل آن است. انقلاب‌ها و کنار رفتن ناگهانی حاکمان، اغلب موجب بی‌نظمی بیشتر می‌شود.

وضعیت کشورها چندین سال بعد از بهار عربی فاجعه‌بارتر شده است. عراق و سوریه ویران‌تر از زمان صدام و بشاراسدِ قبل جنگ، شدند.

به دنبال توجیه حاکمان این کشورها و اقدامات‌شان نیستم که صد البته هر جنایتی محکوم است اما باید بپذیریم سال‌هاست دیگر انقلاب موفقی شکل نگرفته است، صرفا تلاش‌ها موجب کشته شدن انسان‌ها و آوارگی و نابودی زیرساخت‌های کشورها در خلال انقلاب و جنگ قدرت و ناپایداری سیاسی بعد از آن شده است.

من هم مانند بسیاری از ایرانیان از شرایط فعلی ناراضی‌ام به وضع موجود انتقاد جدی و شدید دارم. اما وقتی انقلاب‌های ناموفق و عقب‌افتادگی کشورها و از بین رفتن تعداد زیادی انسان بی‌گناه را می‌بینم ترجیح می‌دهم یک دموکراسی هر چند کمرنگ را برای بهبود تدریجی اوضاع از دست ندهم و دلخوش به آینده‌ای نباشم که باید به انتظار جنگ و انقلاب بنشینم.

ساختار سیاسی و فرهنگی ما سال‌ها با کشورهای درجه‌ یک دنیا فاصله دارد اما به سیاهی کشورهای فلک‌زده‌ دنیا هم نیست. فضای سیاسی و انتقادی و آگاهی مردم را در شرایط فعلی، با اوایل دهه‌ ۷۰ مقایسه کنید که حتی مردم جرات نداشتند نام سیاسیون را بر زبان بیاورند!

مخالفان و منتقدان دولت و حکومت اندک بودند. اگرچه دموکراسی در این کشور یک کودک دست و پا شکسته و بی رمق است اما اگر همین نهادهای موجود را هم حفظ نکنیم دچار هرج و مرج می‌شویم.

ما دچار هرج و مرج می‌شویم چون؛ ۱۵ میلیون افغانی در کشورم زندگی می‌کند که نمی‌دانم تبار و اصل و نسب‌شان به کجا می‌رسد و چه در سر دارند. در کشوری که در شرایط صلح، سرُم شست‌وشو نایاب می‌شود، چگونه می‌توان هرج و مرج را تصور کرد.

در کشوری که وقتی دلار نوسان می‌کند از پیچ و مهره گرفته تا نان و غذا و وسایل روزمره نایاب می‌شود و راهی انبارها می‌شود تا گران‌تر عرضه شود چگونه می‌توان هرج و مرج را تحمل کرد؟

بیشتر بخوانید

 

در کشوری که در شرایط عادی در خیابان گوشی را از دست‌تان می‌ربایند و جیبتان را می‌زنند چگونه می‌توانید امید به انقلاب بی هزینه داشته باشید.

در کشوری که طالبان و اسراییل و داعش دورو برش هستند چگونه می‌توان امنیتش را (با همه‌ انتقاداتی که داریم) به امان خدا بسپاریم و منتظر باشیم کسانی دیگر بیایند و دموکراسی را برایمان مثل یک کادوی تولد شیک و مجلسی تقدیم‌مان کنند!

من مثل شما منتقد وضع موجود هستم و جوانی‌ام را میان تحریم و صف کنکور و شلوغی بازار کار و گرانی و تورم و... تقدیم یک مشت نادان کردم اما دلم می‌خواهد با امید به بهبود تدریجی همین دموکراسی اندک دل ببندم، منتظر روزی باشم که جامعه با آگاهی روز افزونی که به دست می‌آورد خواسته‌هایش را به حکومت دیکته کند و مرزهای خواسته‌‌هایش را روز به روز پیش ببرد.

شاید این تحول به سن ما قد ندهد اما بالاخره یک روزی نسلی از ما این دموکراسی را به متعالی‌ترین شکل خودش می‌رساند و این کودک دست و پا شکسته به یک انسان بالغ بدل می‌شود.

من برای حفظ این روزنه‌ امید، رای دادن را انتخاب کردم و برای جلوگیری از افراط و عوض کردن هر چند اندک مسیر مردم و کشورم ایشان را انتخاب می‌کنم.

در همین رابطه